دیانادیانا، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

دیانا الهه ماه و جنگل

خواب بد

سلام به گل دختر خودم عزیز مامانی نمیدونم چرا دم صبح خواب دیده بودی تا صدای گریه تو شنیدم از جا پریدم  و اومدم اتاقت گفتی مامانی آب می خوام یه کم آب بهت دادم و دوباره خوابیدی بعد از 10 دقیقه دیگه دوباره صدای گریت اومد وقتی اومدم پیشت با چشمهای بسته می گفتی مامانی این سوسکها و مارها دارن منو می خورن و اومدن روی پتوی من اونهارو از من دور کن منم یه دستی کشیدم روی صورتت و گفتم عزیز دلم اینجا هیچ چی نیست و من کنارتم بخواب اصلا نترس  و اینها فقط توی کتاب قصه هاست و توی اتاقت هیچی جز وسایل و عروسکات نیست عزیزم تا حالا خواب اینطوری ندیده بودی و فهمیدم دلیلش چیه! این چند روز مدام میگی کتابها...
29 آذر 1390

تعطیلات تاسوعا و عاشورا

سلام به عزیز دل مامان                                        هفته قبل به اتفاق بابا و عمو رفتیم گلپایگان  یعنی اولش فقط  بابایی می خواست بره چون من به خاطر سرمای هوا خیلی مایل نبودم ولی بابایی دلش نیومد مارا تنها بگذاره و بره و از طرفی هم منم یه جورایی دوست داشتم برم برای همین صبح دوشنبه حرکت کردیم و رفتیم وقتی رسیدیم از شدت سرما فقط توی خونه موندیم و اصلا هیچ جا برای عزاداری نرفتیم تا روز عاشورا ساعت 11 از خونه زدیم بیر...
21 آذر 1390

تعطیلات تاسوعا و عاشورا

سلام به عزیز دل مامان هفته قبل به اتفاق بابا و عمو رفتیم گلپایگان یعنی اولش فقط بابایی می خواستبره چون من به خاطر سرمای هوا خیلی مایل نبودم ولی بابایی دلش نیومد مارا تنها بگذاره و بره و از طرفی هم منم یه جورایی دوست داشتم برم برای همین صبح دوشنبه حرکت کردیم و رفتیم وقتی رسیدیم از شدت سرما فقط توی خونه موندیم و اصلا هیچ جا برای عزاداری نرفتیم تا روز عاشورا ساعت 11 از خونه زدیم بیرون الحق و والانصاف که هوا بسیار عالی بود هر چند ما هم تا تونسته بودیم پوشیده بودیم و رفتیم یه امامزاده نزدیک که تمام هیات های عزاداری می اومدند اونجا و عزاداری می کردند صدای طبل و دهل و نوحه خونی از همه جا به گوش می رسید و روز بسیار خا...
21 آذر 1390

دیانا و روز جمعه

جمعه صبح خیلی دوست داشتی از خونه بری بیرون بابایی رفت برای خرید و منم لباس پوشیدم وبه اتفاق  در یک صبح دل انگیز پاییزی ولی کمی سردتر ( سوز برف)   با همدیگه و در کمال آرامش تو خیابونمون  قدم زدیم  و تازه کلی بابت این موضوع خدا رو شکر کردم چون به خود من هم خیلی خوش گذشت و چقدر پیاده روی حال آدمو جا می آره مخصوصا اگه اول صبح باشه و  با تو عزیزم حس خیلی خوبی رو تجربه کردم . تازه یه هاپوی خیلی خیلی خوشگل دیدی که اونم داشت با صاحبش (یه خانم پیر) قدم میزد و کمی بعد هم یه پیشی تپل چاق و چله نظرتو جلب کرد و رفتی و نگاش کردی بعدم یه کم خاکبازی و برگ بازی و برف بازی کردی و خوشت اومده بود و دوس...
12 آذر 1390

دیانا و روز جمعه

جمعه صبح خیلی دوست داشتی از خونه بری بیرون بابایی رفت برای خرید و منم لباس پوشیدم وبه اتفاق در یک صبح دل انگیز پاییزی ولی کمی سردتر ( سوز برف) با همدیگه و در کمال آرامش تو خیابونمون قدم زدیم و تازه کلی بابت این موضوع خدا رو شکر کردم چون به خود من هم خیلی خوش گذشت و چقدر پیاده روی حال آدمو جا می آره مخصوصا اگه اول صبح باشه و با تو عزیزم حس خیلی خوبی رو تجربه کردم . تازه یه هاپوی خیلی خیلی خوشگل دیدی که اونم داشت با صاحبش (یه خانم پیر) قدم میزد و کمی بعد هم یه پیشی تپل چاق و چله نظرتو جلب کرد و رفتی و نگاش کردی بعدم یه کم خاکبازی و برگ بازی و برف بازیکردی و خوشت اومده بود و دوست نداشتی برگردی خونه تا بابایی...
12 آذر 1390

آموزش مهارتهای زندگی

گفت‌و‌گوي جام جم با يك متخصص كودكان بدون اين مهارت‌ها، زندگي معنا ندارد جام جم آنلاين: قبل از آن كه براي گفت‌وگو به دفتر مشاوره صديقه بزازان كارشناس ارشد روان‌شناسي بروم و با او درباره آموزش مهارت‌هاي زندگي به كودكان و نوجوانان كه موضوع اصلي پايان‌نامه‌اش بوده است، حرف بزنم آزمايشي انجام دادم كه گرچه در ابعادي كوچك اجرا شد، اما نتيجه قابل توجهي داشت.   آزمايش از اين قرار بود كه تعدادي از آشنايان با سطح تحصيلات بالا را انتخاب كردم و از آنها پرسيدم كه آيا قبول دارند بيگانه‌بودن با مهارت‌هاي زندگي در كودكي يكي از دلايل درگيرشدن آنها با انواع آسيب‌هاي اجتماعي در بزرگ...
12 آذر 1390

آموزش مهارتهای زندگی

گفت‌و‌گوي جام جم با يك متخصص كودكان بدون اين مهارت‌ها، زندگي معنا ندارد جام جم آنلاين: قبل از آن كه براي گفت‌وگو به دفتر مشاوره صديقه بزازان كارشناس ارشد روان‌شناسي بروم و با او درباره آموزش مهارت‌هاي زندگي به كودكان و نوجوانان كه موضوع اصلي پايان‌نامه‌اش بوده است، حرف بزنم آزمايشي انجام دادم كه گرچه در ابعادي كوچك اجرا شد، اما نتيجه قابل توجهي داشت. آزمايش از اين قرار بود كه تعدادي از آشنايان با سطح تحصيلات بالا را انتخاب كردم و از آنها پرسيدم كه آيا قبول دارند بيگانه‌بودن با مهارت‌هاي زندگي در كودكي يكي از دلايل درگيرشدن آنها با انواع آسيب‌هاي اجتماعي در بزر...
12 آذر 1390

بازگشت مهمونای کعبه

شیطونک مامان        هفته قبل پدر بزرگ و مادر بزرگت از حج تمتع برگشتند زمان برگشت سه شنبه شب بود و ما خدا خدا می کردیم که  پروازشون تاخیر نداشته باشه بابایی روز دوشنبه برای کارهای مقدماتی رفت گلپایگان و ما هم به اتفاق عمو حسین سه شنبه عصری حرکت کردیم تو هم خیلی خیلی دخمل خوبی بودی چون برای خودت رفتی صندلی عقب و خوب خوابیدی شب رسیدیم و دیدیم همه مشغول کار و بدو بدو هستند و وای که چه شور و حالی توی خونه و بچه ها بود و شما هم به اتفاق دختر عمه ها و پسر عمه ها بازی می کردین پدر بزرگ و مادر بزرگ با یه تاخیر ٢ ساعته رسیده بودند اصفهان و صبح ساعت ١٠ رسیدند گلپایگان که ه...
6 آذر 1390

بازگشت مهمونای کعبه

شیطونک مامان هفته قبل پدر بزرگ و مادر بزرگت از حج تمتع برگشتند زمان برگشت سه شنبه شب بود و ما خدا خدا می کردیم که پروازشون تاخیر نداشته باشه بابایی روز دوشنبه برای کارهای مقدماتی رفت گلپایگان و ما هم به اتفاق عمو حسین سه شنبه عصری حرکت کردیم تو هم خیلی خیلی دخمل خوبی بودی چون برای خودت رفتی صندلی عقب و خوب خوابیدی شب رسیدیم و دیدیم همه مشغول کار و بدو بدو هستند و وای که چه شور و حالی توی خونه و بچه ها بود و شما هم به اتفاق دختر عمه ها و پسر عمه ها بازی می کردین پدر بزرگ و مادر بزرگ با یه تاخیر ٢ ساعته رسیده بودند اصفهان و صبح ساعت ١٠ رسیدند گلپایگان که همگی به اتفاق به پیشوازشون رفتیم ...
6 آذر 1390
1